در کتاب از زبان داریوش شلاقه ها را بعنوان اسلحه و فراش باشی ها را پلیس معرفی میکرده است.و با تکرار فراش باشی در زمان صفویه مقایسه نموده است.
حقیر در مورد کار برد این نوع وسیله که نویسنده و یا مترجم شلاق معرفی نموده است تردید دارم.
اگر در روستاها که نمد و قالی بافته میشود نگاه کنید با یک وسیله ای رو برو میشوید که با توجه به موقعیت ان خانواده یا از جنس الیاف گیاهی یا چرم و چوب بوده است .
اگر این را باور کنیم که ابتدا بروی اسب نمد و سپس قالی به جای زین گذاشته میشده است .پس برای به حرکت در اوردن اسب تازیانه مورد نیاز بوده است. زیرا تناسبی بین حمل زین اسب که نمد و قالی می باشد و شلاق جز در استفاده برای سواری مفهوم دیگری ندارد.
صحبت در مورد کار گیری شلاق که از دسته ان چند ریسمان اویزان است همزمان با حمل قالی و نمد و مبل میتواند نوعی وسیله غبار روبی نیز باشد.
متخصصین نگهداری فرش بر این عقیده اند که بهترین راه زدودن گرد و غبار از لابلای گره ها ضربه زدن به قالی است.
خصوصا که ارتفاع دسته شلاق بسیار کوتاه تر از شلاقی است که ارابه ران ها در دست دارند.و انتهای ان گوی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر